در این پست اشاره کردم که یکی از مهم ترین چالش هام اینجا اینه که چطور به زبون اینا مودب باشم. مشکلات اساسی دیگری هم هستن که باهاشون دست و پنجه نرم می کنم، و از این قرارن:
1- ضمیر جمع برای ابراز احترام وجود نداره!
به استاد میگیم تو، به همکلاسی میگیم تو، به فروشنده میگیم تو، به بچه های رهگذرا میگیم تو، و این باعث میشه من شدیدا حس گستاخی بهم دست بده. تازه این سوای این مساله س که استاد رو باید به اسم صدا کرد! یعنی اگه بگی «همونطور که استاد گفته فلان» تع
امروز اول صبحی خواب دیدم حافظ شیرازی آمده است ماهشهر و بعد از کلی پرس و جو از امر و زید نشانی مرا از دوستی گرفته و از کوچه ای بنبست که به منزل پدری ختم می شده یکراست آماده است سراغ من و من هم او را که حافظ باشد نه برگ چغندر مثل عاشقی سینه چاک آنچنان در آغوش گرفته ام که نفسش بند بیابد .
طفلکی خیلی محجوب است این همه افتاده گی راستی که نوبر است هیچی دیگه من هم اجازه می خواهم دستش را ببوسم و او را تا وسط حیاط خانه پدری زیر درخت سدر کهنسال مشایعت کنم
خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی فرزند بهاءالدین معروفترین شاعر عارف قرن هشتم و یکی از چهار تن از بزرگترین شاعران ایران است که معروف جهان شدهاند. در باب این استاد فناناپذیر و بینظیر که او را لسانالغیب و ترجمانالاسرار لقب دادهاند اشارتهائی در بسیاری از کتابها مانند تذکرهالشعراء دولتشاه سمرقندی که بعد از فوت اوست تا مجمعالفصحا و ریاضالعارفین تألیف رضاقلی خان همه مشتمل بر نام و شرح مختصری از حالات وی میباشد ولیکن هیچ
درباره این سایت